کمونيسم کارگرى و تروريسم

در باره انفجار اخير زاهدان

عمليات تروريستى پنجشنبه گذشته در زاهدان که به قتل ٢٧ نفر و زخمى شدن بيش از ٢۵٠ نفر منجر شد و همينطور تحرکات بعدى يعنى حمله دستجاتى تحت عنوان "شيعه و سنى" به مراکز و اماکن همديگر نبايد بعنوان يک واقعه درخود نگريسته شود. عمليات تروريستى که در سالهاى اخير بويژه در استانهاى سيستان و بلوچستان و کردستان تکرار شده است٬ نوک کوه يخى است که ميتواند تحت شرايطى جامعه را وارد يک دوره خطرناک انهدام و تروريسم کور و عنان گسيخته کند.

بازيگران اين چرخه ترور و خونخواهى خود از زمره ارتجاعى ترين جنايتکاران اند: جمهورى اسلامى که روى دوش ترور و اعدام و سرکوب بنا شده است٬ جندالله که باندى دست ساز و کپى القاعده در استان سيستان و بلوچستان است٬ سلفى ها و انصار الاسلام در کردستان که از همين خانواده اند و تاريخى سياه و خونين دارند٬ گروههاى قومى مشابه که گوش بفرمان ارتش آمريکا در منطقه و تفنگچى هر کسى هستند که نان شان را بدهد. جدال بين اين نيروهاى ارتجاعى اساسا جدالى بين تروريسم دولتى و غير دولتى است که هدف بلافصل شان قيچى کردن کارگران و مردم زحمتکش از سياست و ميداندار کردن نيروهاى سناريوى سياه به زندگى مردم است.

توجيهات اين جنايات نيز کمابيش مشابه اند؛ جمهورى جنايتکار اسلامى با اعدام برادران ريگى و اعدام و شکنجه مرتب شهروندان بيگناه در بلوچستان و لشکر کشى به منطقه ادعاى "مبارزه با تروريسم جندالله" را دارد. فرقه دست ساز و مرتجع جندالله نيز مانند القاعده عمليات انتحارى و سربريدن و قصاص سازمان ميدهد و تروريسم را به نام "دفاع از خلق مسلمان و سنى بلوچ" توجيه ميکند. برخى نيروهاى چپ و ناسيوناليست نيز در تحليل اين رويدادها٬ اگرچه تروريسم را محکوم ميکنند٬ اما تروريسم جندالله را با ستم به مردم منتسب به بلوچ ربط ميدهند و جندالله را عکس العملى در تقابل با سياست ترور و سرکوب حکومت اسلامى باز ميشناسند. واقعيت اما اينست اين توجيهات از هر سو بى ارزش است و ربط مستقيم و يک به يکى با ستم تحميلى و سرکوب دولتى عليه شهروندان جامعه ايران ندارد.

به قول منصور حکمت٬ "زمانى بود که چپ سنتى و «ضد امپرياليست» خشونتهاى کور و تروريسم عنان گسيخته جريانات جهان سومى و ضد غربى را اگر نه بديده تحسين، لااقل به ديده اغماض مينگريست. ظلمى که به ملت هاى محروم و خلقهاى تحت ستم روا داشته ميشد به زعم اينان اين تروريسم را بعنوان عکس العملى مشروع توجيه ميکرد. تروريسم گروههاى فلسطينى، جريانات مسلمان و يا ارتش جمهوريخواه ايرلند، که قربانيانشان را بطور روز افزونى مردم بيدفاع و بى خبر غير نظامى تشکيل ميدادند، نمونه هاى برجسته اين تروريسم «مجاز» در دوره هاى قبل بودند، تروريسمى که ظاهرا به ظلمهاى گذشته و حال پاسخ ميداد، تروريسمى که ظاهرا در عکس العمل به خشونت و سياستهاى ضد انسانى دولتها و قدرتهاى سرکوبگر پديدار شده بود. جالب اينجاست که دولت اسرائيل نيز در طول سالها دقيقا با عين همين استدلال، يعنى با استناد به جنايات و نسل کشى هاى غير قابل توصيف فاشيسم هيتلرى و جريانات ضد يهود در کشورهاى مختلف عليه مردم يهود، سرکوب خشن مردم محروم فلسطين و کشتار هرروزه جوانان فلسطينى را توجيه کرده است" .

اگرچه در دهه هاى گذشته با بن بست و شکست جنبش ناراضيان طبقه متوسط شهرى٬ با تبديل کارگر و اعتراض کارگرى به مبارزه واقعى در همه کشورها٬ و با شکست ناسيوناليسم ميليتانت و ناسيوناليسم خلقى و سوسياليسمهاى غير کارگرى در مقياس جهانى٬ جرياناتى که خط مشى تروريستى را دنبال ميکردند بسرعت مضمحل و پايان يافتند٬ اما با قدرتگيرى جريان اسلامى در ايران و فروپاشى بلوک شرق و بويژه بدنبال واقعه ١١ سپتامبر بار ديگر تروريسم در مقياسى جهانى ميداندار شد. اينبار ترويسم دولتى و غير دولتى تحت عنوان؛ "مبارزه عليه ترور" و "جهاد عليه کفر"٬ وارد يک مسابقه تروريستى شدند و دنيا را قربانى ترور و کشتار و ناامنى کردند. اشاره به ابعاد تروريسم و نقشى که در دنياى امروز ميتواند در هر تحول سياسى ايفا کند مهم است. موارد انفجارهاى انتحارى در زاهدان و ترورهاى کردستان ميتواند بعنوان مانعى در سير مبارزه مردم ايران و منطقه براى سرنگونى جمهورى اسلامى و شکست اسلام سياسى عمل کند. جمهورى اسلامى از تروريسم استقبال ميکند و از آن بعنوان حربه اى براى ميليتاريزه کردن فضا و گسترش سرکوب و اعدام استفاده ميکند. جنگ تروريستها در هر سطحى٬ چه داخلى و چه خارجى٬ به وسيله تحکيم حکومت اسلامى منجر ميشود.  

کمونيسم کارگرى قاطعانه عليه تروريسم کور و تروريسم بعنوان يک خط مشى سياسى است. تروريسم همواره از زاويه منافع و اهداف انسانى و اجتماعى کمونيسم و طبقه کارگر مطرود بوده است. از نظر سياسى٬ هيچ ارتباط واقعى و مشروعى ميان مشقاتى که مردم محروم ايران کشيدند با سياست تروريستى سازمانها و فرقه هائى که ادعاى مبارزه با رژيم اسلامى را دارند و يا خود را به بخشى از مردم ايران منتسب ميکنند٬ اعم از اسلامى و غير اسلامى، وجود نداشته و ندارد. تروريسم در مبارزه آزاديخواهانه کارگرى جايى ندارد. سياست کمونيسم کارگرى از ميدان بدر کردن تروريسم و قرار گرفتن در راس مبارزه اجتماعى براى پايان دادن به مصائبى است که تروريستها و بورژوازى به طبقه کارگر و مردم تحميل کرده اند. جنگ مردم با جمهورى اسلامى تازه در ابعاد وسيع و توده اى شروع شده است. پيروزى اين جنگ در گرو شرکت کارگران و توده مردم آزاديخواه در سراسر ايران و مبارزه انقلابى و آگاهانه براى درهم کوبيدن بنيادهاى ارتجاع اسلامى و نظام سرمايه دارى است. خط مشى تروريستى دقيقا عليه هدف کمونيسم و طبقه کارگر است و بايد توسط پيشروان و فعالين سياسى به آگاهى عمومى مردم منزجر از رژيم اسلامى بدل شود. نبايد اجازه داد جريانات متفرقه و مرتجع از مصائب مردم و نفرت شان از حکومت اسلامى با سياست ترور براى خود سرمايه سياسى بسازند. هدف کمونيسم کارگرى پايان دادن به نظامى است که آدمکشى و ترور و تحجر جزو لايتجزاى آنست.  

از نظر عملى سياست تروريستى عليه مبارزه توده اى براى سرنگونى جمهورى اسلامى است. تروريسم پرچمى نيست که طبقه کارگر و آزاديخواهان و زنان و جوانان در ايران را بسيج کند. همه نميتوانند تروريست شوند. تروريسم اتفاقا قرار است مردم را از پروسه سياسى بيرون کند٬ جنبشهاى آزاديخواه و انقلابى را عقب براند و به ارتجاع سياسى و فرهنگى و سرکوب خشن ميدان دهد.

حزب اتحاد کمونيسم کارگرى سياست و اعمال تروريستى جمهورى اسلامى و فرقه جندالله و گروههاى مشابه را قويا محکوم ميکند و سياست طرفين اين جدال تروريستى را سياستى ارتجاعى و عليه امر آزادى و برابرى شهروندان جامعه ايران ميداند. هدف اين ترورها و پيامدهاى آن تماما در خدمت ارتجاع سياسى و بر ضد مبارزه مردم آزادیخواه و برابری طلب عليه حکومت اسلامى است. هشيارى سياسى در اوضاع کنونى بشدت مهم است. نبايد اجازه داد جريانات مهجور و ضد جامعه٬ اعم از باندهاى حکومتى تا مشابهين شان در بيرون حکومت٬ سير مبارزه آزاديخواهانه و دخالت گسترده جامعه در سياست را قيچى کنند. نبايد اجازه داد سياستهاى ارتجاعى و قرون وسطائى تفرقه براساس "اهل تسنن- اهل تشيع" بار ديگر از مردم بيدفاع بلوچستان و کردستان و گوشه گوشه ايران قربانى بگيرند. نبايد اجازه داد جريانات بى ربط به جامعه از نفرت برحق مردم از حکومت اسلامى با روشهاى ارتجاعى براى خود سرمايه سياسى بسازند. راه حل انقلابى و خط مشى آزاديخواهانه کمونيستى کارگرى مبتنى بر نفى حاکميت ترور و توحش و اعدام است. ما در جنگ نيروهاى ارتجاعى کنار هيچکدامشان قرار نميگيريم. دشمن دشمن ما دوست ما نيست. در عين حال تاکيد داريم که اهداف و عواقب اين سياستها تماما عليه مردمى است که با قدرت عليه جمهورى اسلامى بپا خاسته اند.

 

مرگ بر جمهوری اسلامی!
آزادی٬ برابری٬ حکومت کارگری!
زنده باد جمهوری سوسیالیستی!

حزب اتحاد کمونیسم کارگری
٢٩ تير ١۳۸۹ – ٢٠ جولاى ۲۰١۰